نوشته اصلی توسط
vm1389
سلام من مدت 5 ساله ازدواج کردم همسر اولم به دلیل بیماری سرطان از دنیا رفت و ازش یه پسر دارم که الان 8 سالشه همسر دومم هم یه دختر داره که الان 13 سالشه یه دختر مشترک هم داریم همسرم از همسر اولش جدا شده اوایل مشکلات زیادی داشتیم البته من هم شوهرمو دوست دارم هم زندگیمو هنوز با گذشت 5 سال اندی از زندگیمون باز هم مشکل داریم که بیشتر مشکلات بر میگرده به همسر اولش . این خانم ازدواج نکرده البته وقتی من اومدم یه همسر صیغه ای داشت ولی الان تنهاست وضعیت مالی خوبی هم داره ولی هر چند وقت یک بار یه مشکلی برامون بوجود میاره دیگه کم آوردم و خسته شدم من ازدواج کردم که آرامش داشته باشم چون روزای فوق العاده سختی رو پشت سر گذاشتم ...همسرم همیشه در مقابل کارایی که اون میکنه فقط سکوت میکنه خیلی وقتا به من توهین کرده فحش داده ولی شوهرم چیزی نمیگه همش میگه اگه چیزی بگم بدتر توهین میکنه فوق العاده آدم بد دهنیه چند روز پیش شوهرم عکس پروفایل وایبرشو عوض کرد اون خانم سریع پیام داد (کچل عکستو عوض کن) من تصادفا پیامشو دیدم به شوهرم گفتم تا تو باهاش صمیمی نباشی که اون جرات نمیکنه همچین حرفی بزنه دیگه خسته شدم نمیدونم چیکار کنم اگه بچه نداشتیم حتما ازش جدا میشدم چون دیگه ظرفیتم پر شده از طرف بچه اش هم اون اوایل خیلی اذیت شدم میدونم البته اینم بگم میدونم نه همسرم نه اون خانم قصد ندارن با هم ازدواج کنن اون خانم از نظر قیافه قیافه ی خوبی داره البته خودش و شوهرم همچین اعتقادی دارن منم قیافه ی زشتی ندارم برایی همین من اعتماد به نفسمو کامل از دست دادم چند وقته از وقتی بچه دار شدم همسرم فوق العاده نسبت به من بی میل و سرد شده و این باعث شده من بیشتر وقتا عصبی باشم نمیدونم باید چیکار کنم از زندگی بدم اومده دیگه خسته شدم در ضمن من 30 سالمه